
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - استیون ویتکاف، چهرهای که در مذاکرات حساس با ایران حاضر خواهد شد، تاجر کهنهکار نیویورکی است که با پیشینهای که در املاک و روابط نزدیک با حلقههای قدرت در آمریکا دارد، امروز قرار است تا در قامت نمایندهای غیرمنتظره پا به میدان مذاکره با سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان بگذارد. ویتکاف که نه دیپلمات کلاسیک است و نه پیشینهای در سیاست خارجی دارد، با ذهنیت معاملهمحور و رویکردی عملگرا، پرسشهای بزرگی را درباره آینده روابط بینالملل در خاورمیانه برمیانگیزد.
استیون ویتکاف، متولد سال ۱۹۵۷ در محله برانکس نیویورک، از همان ابتدا در محیطی بزرگ شد که تجارت در آن جریان داشت. پدرش، تولیدکننده پوشاک بود و روحیه کارآفرینی را به پسرش منتقل کرد.
طبق گزارش الجزیره، ویتکاف مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه هافسترا در سال ۱۹۸۰ دریافت کرد. او تحصیلات مقطع دکتری خود را نیز در رشته حقوق در دانشگاه هافسترا دنبال کرد و ابتدا به عنوان وکیل املاک فعالیت خود را آغاز نمود. اما خیلی زود دریافت که بازی بزرگتر، در سرمایهگذاری و توسعه املاک نهفته است. تأسیس گروه ویتکاف در دهه ۱۹۸۰، نقطه عطفی بود که او را به یکی از بازیگران اصلی بازار املاک نیویورک تبدیل کرد. پروژههایی مانند بازسازی ساختمانهای تاریخی و توسعه هتلهای لوکس، نام او را در محافل تجاری پرآوازه ساخت.
آنچه ویتکاف را از دیگر سرمایهداران متمایز میکند، نه فقط تواناییاش در بستن قراردادهای بزرگ، بلکه شبکه روابط شخصی اوست. او سالها با چهرههای سیاسی و اقتصادی قدرتمند، از جمله دونالد ترامپ، همکاری نزدیک داشته است. این ارتباطات، او را به گزینهای جذاب برای نقشهای غیرمنتظره در عرصه بینالمللی تبدیل کرده است. اما آیا تجربه تجارت املاک میتواند برای حل پیچیدگیهای دیپلماتیک خاورمیانه کافی باشد؟ ویتکاف به جای تکیه بر پروتکلهای دیپلماتیک، به نظر میرسد با همان منطق معاملهگری وارد میدان شده است: شناسایی منافع مشترک، چانهزنی سخت و دستیابی به نتیجهای که هر دو طرف بتوانند آن را بپذیرند. این رویکرد شاید در بازار املاک نیویورک جواب داده باشد، اما در برابر دیپلماتهایی مانند عراقچی، که سالها در مذاکرات چندجانبه آبدیده شدهاند، چقدر دوام میآورد؟
ویتکاف دیپلمات نیست و این شاید بزرگترین نقطه ضعف او باشد. برخلاف دیپلماتها که در چارچوبهای رسمی و پروتکلهای بینالمللی حرکت میکنند، او با ذهنیتی عملگرا و نتیجهمحور به مسائل نگاه میکند. در مذاکرات تجاری، ویتکاف به تواناییاش در خواندن طرف مقابل و یافتن نقاط فشار شهرت دارد. او به جای غرق شدن در جزئیات تاریخی یا ایدئولوژیک، به دنبال نقاطی است که میتوان از آنها به عنوان اهرم استفاده کرد. این رویکرد میتواند در مذاکراتی که گرفتار کلیشههای دیپلماتیک شدهاند، تازگی بیاورد، اما خطراتی هم دارد.
خاورمیانه، منطقهای است که تاریخ، فرهنگ و سیاست در آن به شدت درهمتنیدهاند. مذاکرهکنندگان این منطقه، از جمله سیدعباس عراقچی، نهتنها به دنبال منافع ملموس هستند، بلکه به نمادها، خطوط قرمز و افکار عمومی داخلی بسیار توجه دارند. ویتکاف، با پیشینهای که بیشتر به بستن قراردادهای مالی معطوف بوده، ممکن است در درک این لایههای پیچیده با چالش مواجه شود. برای مثال، در مذاکرات املاک، شکست یک قرارداد معمولاً به ضرر مالی ختم میشود، اما در دیپلماسی، یک حرکت اشتباه میتواند تنشهای منطقهای را شعلهور کند. البته ممکن است همین نگاه غیرسنتی به نفع او باشد. ویتکاف احتمالاً به جای گیر کردن در اختلافات تاریخی، روی موضوعات ملموس مانند تجارت، انرژی یا امنیت تمرکز خواهد کرد. اگر او بتواند اعتماد طرف مقابل را جلب کند، شاید راه را برای توافقهای عملی باز کند. اما این اعتمادسازی، در منطقهای که بدبینی به بازیگران خارجی ریشهدار است، کار سادهای نیست.
یکی از نکات قابل توجه در مسیر حرفهای ویتکاف، توانایی او در ایجاد و حفظ روابط با افراد بانفوذ است. او نهتنها در دنیای تجارت، بلکه در محافل سیاسی نیز چهرهای شناختهشده است. دوستی دیرینهاش با دونالد ترامپ، که به دههها قبل بازمیگردد، نقش مهمی در قرار گرفتن او در موقعیت کنونی داشته است. این رابطه، که از همکاریهای تجاری در نیویورک آغاز شد، حالا به اعتمادی سیاسی تبدیل شده که ویتکاف را به یکی از نمایندگان کلیدی در مذاکرات حساس با ایران تبدیل کرده است.
اما این نزدیکی به حلقههای قدرت، شمشیری دو لبه است. از یک سو، حمایت چهرههای قدرتمند به او اجازه میدهد با پشتوانهای قوی وارد مذاکرات شود. از سوی دیگر، این ارتباطات میتواند او را در معرض انتقاد قرار دهد. علاوه بر این، ویتکاف در سالهای اخیر نشان داده که به مسائل خاورمیانه بیتوجه نبوده است. او در محافل خیریه و فعالیتهای مرتبط با جامعه یهودیان آمریکا فعال بوده و این پیشینه ممکن است در مذاکرات به عنوان یک عامل تأثیرگذار دیده شود.
مذاکره امروز با جمهوری اسلامی ایران، آزمونی بزرگ برای ویتکاف است. عراقچی، دیپلماتی کارکشته با تجربه مذاکرات هستهای و گفتوگوهای پیچیده منطقهای، با دقت حرکات ویتکاف را زیر نظر خواهد داشت. برای ویتکاف، موفقیت نه فقط در دستیابی به توافق، بلکه در نشان دادن تواناییاش در مدیریت یک میدان دیپلماتیک پرتنش تعریف میشود. او باید ثابت کند که ذهنیت معاملهگریاش میتواند فراتر از قراردادهای تجاری، به حل مسائل سیاسی و امنیتی کمک کند. با این حال، نباید فراموش کرد که مذاکرات خاورمیانه به ندرت به نتایج سریع منجر میشوند. حتی اگر ویتکاف بتواند گامهای اولیه را با موفقیت بردارد، راه درازی تا ایجاد ثبات یا توافقهای پایدار در پیش است. او در موقعیتی قرار دارد که هم میتواند به عنوان یک میانجی غیرمنتظره بدرخشد و هم ممکن است با موانعی روبهرو شود که تجربه تجاریاش برای آن کافی نباشد.
استیون ویتکاف، با کولهباری از تجربه در دنیای تجارت و شبکهای از روابط قدرتمند، حالا در یکی از حساسترین مقاطع دیپلماتیک خاورمیانه ایستاده است. او نه دیپلمات است، نه سیاستمدار، بلکه معاملهگری است که به دنبال بستن بزرگترین قرارداد زندگیاش است؛ توافقی که شاید بتواند تنشها را کاهش دهد یا دستکم راه را برای گفتوگوهای بیشتر باز کند. اما خاورمیانه، با پیچیدگیها و حساسیتهایش، میدانی نیست که به راحتی تسلیم منطق بازار شود.
ویتکاف باید میان ذهنیت عملگرای خود و واقعیتهای چندلایه منطقه تعادل برقرار کند. اگر او بتواند از مهارتهایش در اعتمادسازی بهره ببرد، شاید نقطه روشنی در تاریکی تنشهای منطقهای ایجاد کند. اما اگر گرفتار سادهانگاری یا سوءتفاهمهای متعدد شود، ممکن است مذاکرات به بنبست برسد. در نهایت، این مذاکره نه فقط آزمونی برای ویتکاف، بلکه نشانهای از مسیری است که قدرتهای جهانی برای آینده خاورمیانه در پیش گرفتهاند. آیا او میتواند معاملهای تاریخی را رقم بزند؟ یا اینکه خاورمیانه، بار دیگر، پیچیدگیهایش را به رخ تازهواردان خواهد کشید؟